فرشته مامانیفرشته مامانی، تا این لحظه: 8 سال و 5 ماه و 18 روز سن داره
شروع عشق من و بابای شروع عشق من و بابای ، تا این لحظه: 14 سال و 5 ماه و 1 روز سن داره

دخترم تمام وجود و هستی من

کوچ اجباری مامان و بابا

سلام عزیز دلم خوبی نفس مامان ببخشید که یه مدت طولانی نبودم اتفاقای زیادی افتاده که واست تعریف میکنم قند عسلم بعد از اون اتفاق بد که واسمون افتاد ( برگشتنت پیش خدا جون ) من دیگه سرکار نرفتم و روحیم خیلی داغون بود ، واسه تعطیلات نوروز من و بابایی رفتیم قشم یک هفته موندیم بعد از اون برگشتیم خونه و فرداش رفتیم خوزستان واسه نامزدی محمد ( پسر عمه زیبا) چند روز موندیم و بابایی رفت شیراز راستی یادم رفت بهت بگم که بابایی از کارش استعفا داد و یه کار جدید شروع کرده ، با یکی از دوستاش یه کارگاه تولیدی دستمال کاغذی زدند منم چند روز موندم اهواز و بعد رفتم شیراز پیش بابایی و علی رغم میل باطنی چنتا خونه دیدیم و قرار شد که خونمو...
13 خرداد 1393

سال 2014

سلام زندگی  مامان خوبی عشقم   سال جدید میلادی مبـــــــــــــــــــــــــــــــــــارک قلب مامان ایشالا سال نو میلادی بعدی من و شما و بابایی کنار هم هستیم                                         آخه سال جدید ما ایرانیها با بقیه مردم کشورهای دیگه فرق داره زمانی که فصل بهار ،  فصل تازگی و سرسبزی شروع میشه ما ایرانیها جشن میگیریم و سال جدید یا همون نوروز و به هم تبریک میگیم...
8 دی 1392

صحبت های زیبا واسه شاهزاده کوچولو

   نوشته ها بهانه است،            فقط می نویسم که یادآوری کنم بیادتم….         باورش باتو…         تورا دختر خانوم می‌نامند . مضمونی که جذابیتش نفس‌گیر است… دنیای دخترانه تو نه با شمع و عروسک معنا پیدا می‌کند  و نه با اشک و افسون. اما تمام این‌ها را هم در برمی‌گیرد… تو نه ضعیفی و نه ناتوان، چرا که خداوند تو را بدون خشونت و زورِ بازو می‌پسندد. اشک ریختن قدرت تو نیست، قدرت روح توست ....
30 آذر 1392

واسه نی نی خودم

  دوران کودکی             بچه که بودیم چه دل های بزرگی داشتیم اکنون که بزرگیم چه دلتنگیم کاش دلهامون به بزرگی بچگی بود کاش همان کودکی بودیم که حرفهایش را از نگاهش می توان خواند کاش برای حرف زدن نیازی به صحبت کردن نداشتیم کاش برای حرف زدن فقط نگاه کافی بود کاش قلبها در چهره بود اما اکنون اگر فریاد هم بزنیم کسی نمی فهمد و دل خوش کرده ایم که سکوت کرده ایم سکوت پر بهتر از فریاد تو خالیست سکوتی را که یک نفر بفهمد بهتر از هزار فریادی است که هیچ کس نفهمد سکوتی که سرشار از ناگفته هاست ناگفته هایی که گفتنش یک درد و نگ...
30 آذر 1392

خاطرات یک جنین

    شروع تا چند وقت پیش نبودم اما حالا زندگی مشترکم را شروع کرم و فعلا برای مسکن رحم را برای چند ماه اجاره کردم........البته به محض تمام شدن مهلت صاحب خانه مرا بیرون می اندازد و تمام وسایلم را هم می گذارد توی کوچه !!!!!!!!!   اظهار وجود هنوز کسی از وجودم خبر ندارد .البته وجود که چه عرض کنم .هرچند ساعت یکبار تا می خواهم سلول هایم را بشمرم همه از وسط تقسیم می شوند و حساب و کتابم به هم می ریزد. زندان گاهی وقت ها فکر میکنم مگه چه کار بدی کردم که مرا به تحمل یک حبس 9 ماهه در انفرادی محکوم کرده اند ؟؟؟؟!!!!!!!!! ...
30 آذر 1392

عاشقتم بدون هیچ بهونه ای دوردونه من

    آموخته ام ... که بهترین کلاس درس دنیا، کلاسی است که زیر پای پیرترین فرد دنیاست آموخته ام ... که وقتی عاشقید، عشق شما در ظاهر نیز نمایان می شود آموخته ام ... که تنها کسی که مرا در زندگی شاد می کند کسی است که به من می گوید: تو مرا شاد کردی آموخته ام ... که داشتن کودکی که در آغوش شما به خواب رفته، زیباترین حسی است که در دنیا وجود دارد آموخته ام ... که مهربان بودن، بسیار مهم تر از درست بودن است آموخته ام ... که هرگز نباید به هدیه ای از طرف کودکی، نه گفت آموخته ام ... که همیشه برای کسی که به هیچ عنوان قادر به کمک کردنش نیستم دعا...
30 آذر 1392

حرفای دل ....

          میدونی ...   یک وقت هایی باید روی یک تکه کاغذ بنویسی     « تعطیل است »   و بچسبانی پشت شیشه ی افکارت !   باید به خودت استراحت بدهی   دراز بکشی ...   دست هایت را زیر سرت بگذاری ...   به آسمان خیره شوی ...   و بی خیال سوت بزنی ...   و در دلت بخندی به تمام افکاری که   پشت شیشه ی ذهنت صف کشیده اند !!             حـــــواسمون بـــــاشه دل آدمه...
30 آذر 1392

عشق خیلی پیچیدست

  دخترم امروز برای تو مینویسم سالها بعد که به دنیا اومدی و بزرگ شدی قد کشیدی و خانوم شدی دلم میخواهد تو را از همه پسرهای محله و مدرسه و دانشگاه دور کنم دلم میخواد فقط واسه من و بابا باشی دوست ندارم کسی تو رو از ما جدا کنه میدونم خیلی سخته دخترم میدانم از من متنفر میشوی میدانم مرا بدترین مادر دنیا میدانی میدانم . . . خوب میدانم اما دخترکم اگر بدانی چه بر سر  مادرو پدرت آمد تا به هم رسیدن چقد سختی کشیدن تا بالاخره مال هم شدن دخترم وقتی سنت هنوز درگیر احساس است و منطق نمیشناسد عاشق میشوی ... دخترکم عاشقی درد دارد دوست ندارم هیچ کس و هیچ چیز باعث ...
30 آذر 1392
1