هفته 33 ام
سلام جگرگوشه مامان
من و بابایی خیلی خوشحالیم که خدا تو رو بهمون داده و شکرگذاریم
این روزا مامانبزرگ اینا سرشون خیلی شلوغه چون دایی علی اینا هم اومدن
زن دایی واست یک سری لباس نوزادی خوشکل خرید البته واسه چند ماهگیت خوبه
دخترم
تولد بابابزرگ 10 شهریوره روزی که دایی علی اینا اومدن یه کیک خریدیم و یه
جشن کوچیک واسه خودمون گرفتیم
ما بودیم دایی علی و کمال و سجاد
جای شما هم سبز دختر نازم ایشالا سال دیگه شما هم هستی و واسه بابابزرگ
میرقصی و دست میزنی قربونت برم
دایی گفتاسم دخترت و چی میخوای بزاری گفتم هنوز معلوم نیست رژدا یا رژینا یا
رونیکا
اونم گفت اسم دخترت و بزار تیام ( یعنی چشمام ) منم گفتم قشنگه ولی اسم پسره
دایی علی اینا چند روز موندن ولی زود برگشتن ولی دایی کمال اینا موندن
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی