مادر بودن بزرگترین افتخار هستی
عزیزکم امسال هم روز مادر و بدون تو سپری کردم نمیدونی دوردونه من ، چقد دوست داشتم باشی و روز مادر و بهم تبریک بگی
ولی عیبی نداره ایشالا سال دیگه کنارمی و تو رو تو آغوشم میگیرم
امروز بعد از اینکه از سرکار اومدم خونه زود آماده شدم رفتم کلاس ( راستی یادم رفت بهت بگم عشقم مامانی کلاس زبان میره )
بعد از اتمام کلاس با خاله درنا رفتیم واسه مامان بزرگ هدیه خریدیم یه عطر واسش گرفتم و روز مادرو بهش تبریک گفتم ، ایشالا همیشه سایش بالای سرمون باشه.
بابا فرامرز هم تا دیروقت سرکار بود وقتی اومد خونه با گل و هدیه اومد ( اونم واسه من یه عطر خریده بود) گفت از طرف منو شاهزاده کوچولوست خودش نتونست بیاد گفت بعدأ میام ( از این خیال پردازیا من و بابا زیاد انجام میدیم ، جای تو حرف میزنیم تو خونه و قربونت صدقت میریم ) منم کلی بوسش کردم و ازش تشکر کردم
بعد که شام خورد رفتیم خونه خودمون و خوابیدیم .
شاخه گل سرخی را
از گلستان کوچک قلبم تقدیم تو میکنم
و با تمام وجود میگویم
دوستت دارم مادرم