چهارمین سالگرد عقدِ مامان و بابا
سلام جیگیلی من
خوبی قربونت برم
دلم خیـــــــــلی خیــــــــلی واست تنگ شده نفسم
چند روز پیش 4 امین سالگرد عقدمون بود 4 سال پیش من و بابایی پیوند عاشقانمون و بستیم
اون روز و همه یادشونه خاله دری ، مامان بزرگ ، دختردایی ها و چند تا از دوستام یادشون بود و تبریگ گفتن
آخه روز خیلی به یاد موندنی بود 88/8/8 روز تولد امام رضا تولد امام هشتم ساعت 8:08 شب
واسه همین بابایی منو سورپرایز کرد و یه گوشی خوشتل واسم خرید ، کلی ذوق کردم
ببخشید نتونستم این چند وقته زیاد واست بنویسم آخه دور جمع و جور کردن وسایل خونه ام عشقم ، خیلی خسته شدم
اخه میخوایم بریم تو خونه خودمون چون دیگه آماده شده
راستی یادم رفت بهت بگم ، مامان فقط تا آخر ماه دیگه میره سرکار چون میخوام استراحت کنم و خودمو آماده کنم واسه اومدن یکی یکدونه خودم
دوســــــــــت دارم هـــــــوارتا عشقم
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی