ابراز وجود نی نی
سلام عشق مامان
خوبی قربونت برم
تو شتم مامانی خوش میگذره بهت
امروز صبح که از خواب بیدار شدم ، خیلی اذیتم کردی ، سردرد و شکم درد شدید داشتم
، بابایی گفت این نی نی پدرسوخته چرا مامانشو اذیت می کنه
خلاصه با کلی سردرد چند لقمه صبحانه خوردم و رفتم سرکار ، ولی چشمت روز بد نبینه عشقم ، حالت تهوع
شدید داشتم و گلاب به روتون کلی بالا آوردم ، ولی بعدش خوب شدم تا عصر تحمل کردم و رفتم خونه
مامان بزرگ اینا تا بابایی اومد دنیالم و رفتیم خونه آماده شدیم و رفتیم مطب خانم دکتر قاسمی و آماده بودیم
صدای قلب نفسم و بشنویم که منشی بهم گفت آب خوردی گفتم نه مگه باید می خوردم گفت بله باید
میخوردی تا مثانت پر باشه تا نی نی خان قابل روئیت باشه
بعد من و بابایی رفتیم کلی آب میوه و آب معدنی خریدیم و شروع کردم به خوردن ، ولی یک دلدردی گرفتم که
داشتم منفجر می شدم سریع رفتم پیش خانم دکتر که سونوگرافی انجام بدم ، بهم گفت نی نی تون چند
روزه ست گفتم 58 روزه است ولی مثل اینکه شما دوست نداشتی صدای قلبتو بشنویم
من و بابا خیلی ناراحت شدیم چون با هزار امید رفتیم مطب که صدای قلب شما رو بشنویم ولی نشد و خانم
دکتر گفت که شنبه بیاین تا صدای نی نی تون و بشنوین
تو رو خدا دیگه امروز دیگه نا امیدمون نکن بزار صدای زیبای قلبتو بشنویم جیگرم
حالا امروز عصر دوباره میرم مطب که صدای قلب نازنینم و بشنوم
عـــــــــــــــــــــــاشقتم نفســــــــــــــــــم