هفته 15 ام
سلام عشق مادر الهی من فدای اون دست و پای کوچولوت برم
این هفته رو با تنهایی شروع کردم چون بابایی از ما دور شد و بخاطر شرایط کاریش مجبور شد به
کرمانشاه سفر کنه و در کنار عمو کیامرز باشه
این اولین باره تو زندگی 5 ساله 2 ماه زندگی مشترکمون بابایی ازم دوره و خیلی واسم سخته
مخصوصا الان که شما تو دلمی . البته بابایی هم ناراحت بود ولی گفت بخاطر شما و نی نی میرم و
بهم گفت شما که تنها نیستی فرشته کوچولو همراهته من تنهام
بابا جون کلی خرید کرد واسمون و گفت مواظب خودتون باشین عزیزای دلم .
1 روز تو خونه تنها بودم که مامانبزرگ زنگ زد و گفت برم خونشون
بعد از خدای مهربون تو رو میپرستم نفسم
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی