هفته 21ام
سلام قند عسلم
خوبی دختر یکی یکدونه من
این هفته خیلی خوشحالم چون بابایی خونه اومده و از وجود دختر گلم با خبر شدم .
کلی غر زدم به بابا و گفتم یهنی چی آخه چند روز مرخصی اومدی همش ازمون دوری
چون بابایی هر روز صبح از خونه بیرون میره و ظهر خونه میاد چون یه سری کارای اداری داره که مربوط به
شرکت قبلیش میشه .
مامانی هم با عشق واسه شما و بابایی ناهار آماده میکنه عزیز دلم
ولی این دور همی 3 نفره زود تموم شد و بابا مجبور شد ب محل کارش برگرده و دوباره از ما دور شه و به کرمانشاه بره.
منم به خونه مامانبزرگ رفتم .
خاله درنا چند روز تعطیلی به تهران رفت و واسه شما 2 تا پیراهن خوشکل و بانمک خرید .
الهی من فدات شم کی به دنیا میای تا این لباسای خوشکلی که واست خریدیم تنت کنم قربونت برم
مامانی
میدونی که من عاشقتم و خدا رو هر روز شکر میکنم بخاطر وجود خانواده 3 نفری دوست داشتنی ام