هفته26 ام
سلام دختر یکی یکدونه من
خوبی عزیزدل مامان
مامانبزرگ مجبور شد به شهرستان بره آخه بنده خدا مامانبزرگ شکوه فوت کرد خدا
رحمتش کنه خیلی خانم مهربونی بود.
خدا روشکر تونستم قرآن و ختم کنم چون با خودم قرار گذاشته بودم که واسه ماه
رمضان هر روز یک جز بخونم واسه سلامتی نی نی هایی که قراره به خانوادموم
اضافه شن یعنی شما و دختر دایی سجاد و محمد و سلامتی همه خونوادمون .
خاله مژگان و میکال هم از دبی اومدن و ما رو غافلگیر کردن آخه خاله گفته بود چون
مامانبزرگ و بابابزرگ نیستن منم امسال نمیام چون بدون اونا ایده ای نداره و بعد از
اونم مرخصی ندارم
خاله دری هم واسه تعطیلات عید فطر به تهران خونه دوستش رفت
من و شما و خاله مژی و میکی هم تنها بودیم.
نازنینم دوستـــــــــــــــــــــــــــــــــت دارم.
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی