هفته 27 ام
سلام جگرگوشه من کی میای توی بغل مامانی
این چند روز چون تنها بودیم هر روز میرفتیم پارک و بازار
راستی یادم رفت بهت بگم خاله مژی کلی لباسای خوشکل واسه دخترم خرید و کفش و
گیره الهی من قربونت دختر خوشکلم برم زود بدنیا بیا تا اینا رو تنت کنم .
عروسی دایی جمال (پسر عمه مامان) آخر هفته بود ولی ما نتونستیم بریم.
بعد از عروسی مامانبزرگ و بابابزرگ هم اومدن و با دیدن خاله مژی کلی خوشحال
شدن
بابایی هم که هنوز نیومده پیش من و دخترم خیلی دلم واسش تنگ شده ولی خوب فعلا
کاراشون زیاده و گفته تا چند روز دیگه میام
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی