فرشته مامانیفرشته مامانی، تا این لحظه: 8 سال و 6 ماه و 23 روز سن داره
شروع عشق من و بابای شروع عشق من و بابای ، تا این لحظه: 14 سال و 6 ماه و 6 روز سن داره

دخترم تمام وجود و هستی من

صحبت های زیبا واسه شاهزاده کوچولو

   نوشته ها بهانه است،            فقط می نویسم که یادآوری کنم بیادتم….         باورش باتو…         تورا دختر خانوم می‌نامند . مضمونی که جذابیتش نفس‌گیر است… دنیای دخترانه تو نه با شمع و عروسک معنا پیدا می‌کند  و نه با اشک و افسون. اما تمام این‌ها را هم در برمی‌گیرد… تو نه ضعیفی و نه ناتوان، چرا که خداوند تو را بدون خشونت و زورِ بازو می‌پسندد. اشک ریختن قدرت تو نیست، قدرت روح توست ....
30 آذر 1392

درد و دل مامان و نی نی ملوسم

سلام گل خوشبوی من، خوبی نفسم؟  اون بالابالاها خوش میگذره؟ پیش فرشته ها ی مهربون خوشحالی؟ عزیزکم دارم از نبودنت مینویسم آخه من وبابایی خیلی برای اومدنت دعا دعا می کنیم،  توهم برای ما دعاکن دوردونه من ....  نمیدونم کی میای پیش ما وخوشحالمون میکنی ولی همیشه برات می نویسم،تا یه روزی وقتی که اومدی  با اون چشمهای معصومت تموم خاطراتت روبخونی و کلی  ذوق کنی. ماه من خیلی درســــــــــــتت دارم. بابایی هر نی نی که میبینه دلش آب میشه وهمش میگه پس کی قراره مسافر مهربون مابیاد؟منم میگم انشاالله  به خواست خدای مهربون نی نی ماهم میاد،صبر داشته باش. نی نی  معصومم: اون بالا که هستی پیش...
30 آذر 1392

واسه نی نی خودم

  دوران کودکی             بچه که بودیم چه دل های بزرگی داشتیم اکنون که بزرگیم چه دلتنگیم کاش دلهامون به بزرگی بچگی بود کاش همان کودکی بودیم که حرفهایش را از نگاهش می توان خواند کاش برای حرف زدن نیازی به صحبت کردن نداشتیم کاش برای حرف زدن فقط نگاه کافی بود کاش قلبها در چهره بود اما اکنون اگر فریاد هم بزنیم کسی نمی فهمد و دل خوش کرده ایم که سکوت کرده ایم سکوت پر بهتر از فریاد تو خالیست سکوتی را که یک نفر بفهمد بهتر از هزار فریادی است که هیچ کس نفهمد سکوتی که سرشار از ناگفته هاست ناگفته هایی که گفتنش یک درد و نگ...
30 آذر 1392

خاطرات یک جنین

    شروع تا چند وقت پیش نبودم اما حالا زندگی مشترکم را شروع کرم و فعلا برای مسکن رحم را برای چند ماه اجاره کردم........البته به محض تمام شدن مهلت صاحب خانه مرا بیرون می اندازد و تمام وسایلم را هم می گذارد توی کوچه !!!!!!!!!   اظهار وجود هنوز کسی از وجودم خبر ندارد .البته وجود که چه عرض کنم .هرچند ساعت یکبار تا می خواهم سلول هایم را بشمرم همه از وسط تقسیم می شوند و حساب و کتابم به هم می ریزد. زندان گاهی وقت ها فکر میکنم مگه چه کار بدی کردم که مرا به تحمل یک حبس 9 ماهه در انفرادی محکوم کرده اند ؟؟؟؟!!!!!!!!! ...
30 آذر 1392

عاشقتم بدون هیچ بهونه ای دوردونه من

    آموخته ام ... که بهترین کلاس درس دنیا، کلاسی است که زیر پای پیرترین فرد دنیاست آموخته ام ... که وقتی عاشقید، عشق شما در ظاهر نیز نمایان می شود آموخته ام ... که تنها کسی که مرا در زندگی شاد می کند کسی است که به من می گوید: تو مرا شاد کردی آموخته ام ... که داشتن کودکی که در آغوش شما به خواب رفته، زیباترین حسی است که در دنیا وجود دارد آموخته ام ... که مهربان بودن، بسیار مهم تر از درست بودن است آموخته ام ... که هرگز نباید به هدیه ای از طرف کودکی، نه گفت آموخته ام ... که همیشه برای کسی که به هیچ عنوان قادر به کمک کردنش نیستم دعا...
30 آذر 1392

مادر بودن بزرگترین افتخار هستی

عزیزکم امسال هم روز مادر و بدون تو سپری کردم نمیدونی دوردونه من ، چقد دوست داشتم باشی و روز مادر و بهم تبریک بگی  ولی عیبی نداره ایشالا سال دیگه کنارمی و تو رو تو آغوشم میگیرم   امروز بعد از اینکه از سرکار اومدم خونه زود آماده شدم رفتم کلاس  ( راستی یادم رفت بهت بگم عشقم مامانی کلاس زبان میره ) بعد از اتمام کلاس با خاله درنا رفتیم واسه مامان بزرگ هدیه خریدیم یه عطر واسش گرفتم و روز مادرو بهش تبریک گفتم ، ایشالا همیشه سایش بالای سرمون باشه. بابا فرامرز هم تا دیروقت سرکار بود وقتی اومد خونه با گل و هدیه اومد ( اونم واسه من یه عطر خریده بود) گفت از طرف منو شاهزاده کوچولوست خودش نتونست بیا...
30 آذر 1392